شروعی دوباره
بی تو طوفان زده دشت جنونم
|
به سراغ من اگر می آیی... تند و آهسته چه فرقی دارد؟؟ تو به هر جور دلت خواست بیا... مثل سهراب دگر، جنس تنهایی من چینی نیست که ترک بردارد مثل آهن شده است!!! تو فقط زود بیا.... بیااااااااااااااااااااااااااا نظرات شما عزیزان: دوست
ساعت20:33---18 آبان 1391
من اگر پيامبر بودم، رسالتم شادمانى بود بشارتم آزادى و معجزه ام خنداندن كودكان... نه از جهنمى مى ترساندم و نه به بهشتى وعده ميدادم...تنهامى آموختم انديشيدن را و
پاسخ: سلام دوست عزیز ولی این گفته کوروش کبیره نه چارلی چاپلین. دوست
ساعت21:07---10 آبان 1391
مردم اغلب بي انصاف, بي منطق و خود محورند, ولي آنان را ببخش . اگر مهربان باشي تو را به داشتن انگيزه هاي پنهان متهم مي کنند, ولي مهربان باش . اگر موفق باشي دوستان دروغين ودشمنان حقيقي خواهي يافت, ولي موفق باش. اگر شريف ودرستکار باشي فريبت مي دهند, ولي شريف و درستکار باش . آنچه را در طول ساليان سال بنا نهاده اي شايد يک شبه ويران کنند, ولي سازنده باش . اگر به شادماني و آرامش دست يابي حسادت مي کنند, ولي شادمان باش . نيکي هاي درونت را فراموش مي کنند. ولي نيکوکار باش . بهترين هاي خود را به دنيا ببخش حتي اگر هيچ گاه کافي نباشد. ودر نهايت مي بيني هر آنچه هست همواره ميان
پاسخ: سلام رفیق قدیمی. باز شمارو اد کردم. ولی مگه رشته شما چیه که واسم میخواین مقاله بفرستین؟ پاسخ: هر وقت منو اد کردین یه سری سوال دارم ازتون. دوست
ساعت0:06---6 آبان 1391
حکایت من ؛
حکایت کسی است که عاشق دریا بود ، اما قایق نداشت ... دلباختۀ ي سفر بود ؛ همسفر نداشت ... حکایت کسی است که زجر کشید ، اما ضجه نزد ... زخم داشت و ننالید... گریه کرد ؛ اما اشک نریخت ... حکایت من ؛ حکایت چوپان بی گله وساربان بی شترست ! حکایت کسی که پر از فریاد بود ، اما سکوت کرد ؛ تا همه ي صداها را بشنود ... !! پاسخ: سلام لیدا خانوم. من شمارو اد کردم. این مطلبت هم مثل همیشه عالی بود. |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |